سوگندسوگند، تا این لحظه: 23 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سوگند جون you❤ ا

مهارتهاي سوگند

1390/5/16 13:19
نویسنده : مامان سوگند
1,345 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم امروز مي خوام از مهارتهات و توانايي هاي بنويسم

وقتي كوچولو بودي خيلي اكتيو بودي پيشرفت هات خيلي نسبت به بچه هاي هم سنت زياد بود تو همه چيز

ولي بچه اي بودي كه شكست و نمي تونستي بپذيري وقتي مهد مي رفتي يه روز اردو برده بودنتون بش قارداش و چون من اداره بودم نتونستم همرات بيام واسه همون ماماني تورو برد و تموم مدت اونجا پيشت موند تو بش قارداش واستون مسابقه دو گذاشته بودن و تو برنده نشده بودي و خيلي گريه كرده بودي خونه هم كه اومدي خيلي ناراحت بودي و اين باعث شد ديگه بعد اون تو هيچ مسابقه اي شركت نكردي

 

وقتي چهارسالت بود تابستون گذاشتمت كلاس نقاشي تو مهد مهر وقتي مي رفتم دنبالت مربيت مي گفت همه كار ميكنه الا نقاشي و هروقت من مي اومدم دنبالت معمولا يا رو سرسره بودي يا سوار تاپ بوي و يه نقاشي نصفه نيمه نشونم مي دادي چون خيلي شيطون بودي و حوصله اينكه مدت طولاني بشيني و رو كاري تمركز كني رو نداشتي

دوباره سال بعدش گذاشتمت كلاس نقاشي خانه فرهنگ و كلاس زبان موسسه زبانسرا

روز اول كلاس زبان كه رفتي نيم ساعت نگذشته بود كه از كلاس به بابات زنگ زدن سوگند حالش خوب نيست و بابا اومده بود دنبالت مربيت گفت مي گه حالش بهم مي خوره بابا هم اوردت خونه ولي تو خونه هيچ اثري از حال بدي نبود

دو روز بعدش جلسه دوم كلاس دوباره از كلاس زنگ زدن به بابا بياين دونبالش و بابا رفته بود گفته بودن ميگه سرش درد مي كنه و دوباره برديمت خونه ولي سرحال سرحال

روز سوم دوباره زنگ زدن گفتن بياين دنبالش من و بابا اومديم مربيت گفت گريه مي كنه نمي خوام بمونم تو كلاس

اونروز بالاخره حرف دلتو گفتي و ما هم گفتيم باشه و ديگه اصرار نكرديم

سال اول مدرسه كه بودي هر وقت مي رفتم مدرسه اوضاع درسيت رو بپرسم خانم بروكي مي ناليد كه خيلي پرجنب و جوشه اصلا نمي تونه بشينه رو نيمكت واسه همين تورو رو يه صندلي تك نفره كنار ميز خودش مينشوند

اولين بار كه رفتم پيش خانم بروكي گفت من چكار كنم با اين دختر فضول شما مي گه برم آب بخورم مي گم برو مي ره ديگه بر نمي گرده سر كلاس و من مجبور مي شم برم دنبالش و آخر سر تو كلاساي ديگه پيداش مي كنم اگه هم اجازه ندم بره آب بخوره همش مي گه آي تشنه ام آي از تشنگي دارم مي ميرم و ...

اون سال دقيقا يادمه ماه رمضون بود و افطاري هم دعوت خونه عصمت خانم بوديم كه بردمت پيش مشاور و مشاور هم كلي راهنماي كرد و پرهيز غذايي داد كه سانديش و پيتزا و ... ندم بخوري چون مواد نگهدارنده داره و انرژي رو زياد مي كنه و تمركز رو كم مي كنه اون موقع تو خيلي سانديس مي خوردي

                               سوگند 4 و نيم سال

عزيزم همون سال تابستون بود كه اسكيت بازي رو خودت ياد گرفتي و خيلي هم حرفه اي ياد گرفتي بدون اينكه كلاس بري خيلي قشنگ و سرعتي بازي مي كني

سال بعدش هم رفتي شنا و تو شنا هم موفق بودي و امسال زهره جون اسمت رو واسه تيم نوشت ولي كلاساش با زبانت تداخل داشت نرفتي

دوساله تابستونا كلاس زبان مي ري زبان انگليسيت خيلي خوبه خيلي با استعدادي تو يادگيري زبان خيلي سريع ياد مي گيري و تلفظات هم خيلي عاليه و برنامه كودك و شعرهاي انگليسي رو سريع حفظ مي شي

از رقصت بگم خيلي قشنگ مي رقصي فوق العاده قشنگ تازگيا هم عربي ياد گرفتي و با لباس دو تيكه عربي كه پارسال از تركيه برات خريدم خيلي قشنگ مي رقصي چند تا رقص ديگه خارجي هم از تلويزيون ياد گرفتي

تو بچه داري هم بيستي با اينكه خودت خواهر يا برادر نداري ولي از بچه ها مثل آرتين و آترين خيلي خوب مراقبت مي كني و بچه ها خيلي دوست دارند

آشپزيت هم خوبه امسال بعضي غذاها مثل تخم مرغ ، نودل و سيب زميني سرخ كرده قارچ رو خودت درست مي كني و خيلي هم خوشمزه مي شه مخصوصا نودلهات و هانيه جون كه خيلي نودل هات رو دوست داره و گاهي خونه ماماني هم واسه اونا درست مي كني

امسال تابستون قرار بود بزارمت كلاس سواركاري ولي تا الان كه نشده انشالله مي ذارمت چون دوست داري بهت هم قول دادم اگه خوب يادبگيري واست اسب مي خرم

تو آرايشگري هم خيلي مهارت داري خيلي به خودت مي رسي گاهي تو خونه تو يه روز چند مرتبه لباس عوض مي كني و به موهات مي رسي و واسه خودت كلي موهاتو درست مي كني و گيره هاي جوراجور مي زني مثل شينيون البته وقتي خيلي بچه هم بودي همينطور بودي كلي گوشواره و بدليجات ديگه از خودت آويزون مي كني و گاهي خدايي خيلي مرتب و خوشگل مي شي از اينورو و اونور لباسات انواع و اقسام پارچه ها و روسري و ... آويزون مي كني خلاصه يه جورايي خودتو درست مي كني كه گاهي هم خنده دار مي شه هميشه هم رژلب مي زني هر وقت مي ريم بيرون رژلب مي زني و مهموني هم كه ميريم همينطور و گاهي وسط مهموني واسه اينكه مطمئن شي هنوز آرايشت كامله چند باري تجديدش مي كني

                              اينم يه نمونش تو سال 87

روزبروز بهتر و خانم تر مي شي عزيزم

پسندها (1)

نظرات (1)

نگین
1 شهریور 90 14:54
سوگند قشنگ ژست میگیری ها


از خاله هاله یاد گرفتم